زبان و ادبیات فارسی سوم راهنمایی

زبان و ادبیات فارسی سوم راهنمایی

هر ان چه که از ادبیات سوم راهنمایی یخواهید.....
زبان و ادبیات فارسی سوم راهنمایی

زبان و ادبیات فارسی سوم راهنمایی

هر ان چه که از ادبیات سوم راهنمایی یخواهید.....

درس ششم موش و گربه


·         آورده اند که در اطراف فلان شهر ، درختی بود.

معنی :
روایت کرده اند که در اطراف یکی از شهرها ، درختی وجود داشت.

لغت :
آورده اند : نقل گرده اند ، ثبت کرده اند.
فلان : در این عبارت ، صفت مبهم است.

·         صیّاد دام بنهاد ، گربه در دام افتاد و بماند

معنی :
صیّاد دام را پهن کرد و گربه در دام گرفتار شد و عاجز و ناتوان گردید.

لغت :
بنهاد : پنهاد کرد ، گسترد
افتاد : گرفتار شد ، بماند ، ناتوان شد ، عاجز گردید

 

دانش زبانی و ادبی :
نکته اول :

زبانی نیز مثل سایر پدیده ها در طول روزگار دچار تغییر و تحولاتی می شود که گاه در شکل و معنای عناصر زبانی تأثیر می گذارد . مثلا ً : افعال عبارات زیر ماضی استمراری هستند که از « ماضی ساده + ی استمراری » ساخته شده اند :

« او هر روز بامداد بر خاستی و کلید برداشتی و در خانه ، باز کردی و تنها در آنجا رفتی و ساعتی آنجا ماندی »

گاه این تغییر ، در حوزه معنای افعال است مثل : « صیّاد دام بنهاد ( گذاشت) و موش به آهستگی ، بندها بریدن گرفت ( شروع کرد به ...)»

نکته دوم :

در ادبیات همه ملت ها داستانهایی وجود دارد که قهرمان آنها حیوانات هستند. حیواناتی که رفتار ، گفتار و شخصیتی انسانی دارند و درحقیقت نماد و نماینده انسان ها هستند. به این گونه داستانها « داستان حیوانات » یا « فابل » می گویند.

از مهمترین فابل های ادبیات فارسی می توان به کلیله و دمنه ، مرزبان نامه و موش و گربه ی عبید زاکانی اشاره کرد.

·         آورده اند که در اطراف فلان شهر ، درختی بود.

معنی :
روایت کرده اند که در اطراف یکی از شهرها ، درختی وجود داشت.

لغت :
آورده اند : نقل گرده اند ، ثبت کرده اند.
فلان : در این عبارت ، صفت مبهم است.

·         صیّاد دام بنهاد ، گربه در دام افتاد و بماند

معنی :
صیّاد دام را پهن کرد و گربه در دام گرفتار شد و عاجز و ناتوان گردید.

لغت :
بنهاد : پنهاد کرد ، گسترد
افتاد : گرفتار شد ، بماند ، ناتوان شد ، عاجز گردید

نکته :
گرفتار و ناتوان : صفت مشتق

·         به هر جانب برای حیات ، چشم می انداخت . ناگاه نظر به گربه افکند ، چون گربه را بسته دید ، شاد گشت.

معنی :

برای احتیاط و مواظبت به هر طرف نگاه می کرد . ناگهان چشمش به گربه افتاد ، وقتی گربه را در دام ، اسیر دید ، شاد شد.


آرایه :
چشم انداختن : کنایه از نگاه کردن
نظر افکندن : کنایه از نگاه کردن

·         در این میان ، از پس نگریست ؛ راسویی از جهت او کمین کرده بود ، سوی درخت التفاتی نمود ، بومی قصد او داشت ، بترسید و اندیشید که اگر باز گردم ، راسو در من آویزد و اگر در جای خود قرار گیرم ، بوم فرود آید .

معنی :
در این بین به پشت سر نگاه کرد . راسویی منتظر شکار کردن او بود ، به طرف درخت نگاه کرد ( توجه کرد ) ، جغدی قصد شکار او را داشت ، ترسید و فکر کرد که اگر برگردم ، راسو مرا به بند می آورد. (شکار می کند) واگر سرجای خود بمانم جغد از روی درخت پایین می آید.

·         اگر پیش تر روم گربه سر راه است . با خود گفت : در بلاها و انواع آفات ، باز است ، و هیچ پناهی مرا به از سایه ی عقل و هیچ کس دستگیرتر از سالار خرد نیست و مرا هیچ تدبیر ، موافق تر از صلح گربه نیست .

معنی :
اگر جلوتر بروم ، گربه بر سر راه قرار گرفته است . با خود گفت : انواع آسیب ها و بلاها بر سر راه است و برای من هیچ پناهی بهتر از عقل و هیچ کس یاری کننده تر از خرد و اندیشه نیست و برای من هیچ اندیشه و چاره ای بهتر از صلح و آشتی با گربه نیست .

لغت :
پیش تر : جلوتر
آفت : آسیب
سالار : سردار ، رئیس
تدبیر : فکر و اندیشه
موافق تر : مناسب تر ، سازگار تر
به : بهتر

آرایه :
بلا ، آفت : مراعات نظیر
سالار خرد : اضافه تشبیهی

نکته :
به (مساوی بهتر ) : صفت تفضیلی

·         که در عین بلا مانده است. پس نزدیک گربه رفت و پرسید که حال چیست ؟ گربه گفت : « مقرون به ابواب بلا و مشّقت ».

معنی :
در بلا و سختی گرفتار است . بنابر این ، نزدیک گربه رفت و پرسید که چگونه ای ؟ گربه گفت : حال من ، پیوسته با بلاها و دشواری ها است.

لغت :
مقرون : نزدیک به هم  ، به هم پیوسته
ابواب : جمع باب ، درها
مشقّت : دشواری ، سختی

آرایه :
ابواب بلا : اضافه استعاری

·         موش گفت : « من همیشه به غم تو شاد بودمی و ناکمی تو را عین شادکامی خود شمردمی . لکن امروز شریک توام در بلا ، بدان سبب مهربان گشته ام .

معنی :
من همیشه به خاطر غمگین بود تو شادی می کردم و شکست و بی بهره شدن تو سبب شادی و خوشحالی من می شد . اما امروز در بلا و سختی با تو شریک هستم ، به این علت نسبت به تو مهربان شده ام .

لغت :
ناکامی : به مقصود نرسیدن ، بی بهره شدن
لکن : لیکن ، امّا
عین : درست مانند

نکته :
بودمی ( = می بودم ) و شمردمی ( = می شمردم ) : ماضی استمراری ساخت قدیم
«ام» در ( توام ) به معنی هستم : فعل اسنادی

·         و بر خرد و فراست تو پوشیده نیست که من راست می گویم و نیز راسو را بر اثر من و بوم را بر بالای درخت می توان دید و هردو قصد من دارند ، اکنون مرا ایمن گردان تا به تو پیوندم و بندهای تو همه ببرم و فرج یابی ،

معنی :
تو با عقل و زیرکی که داری ، می دانی که من درست می گویم ، همچنین می توانی راسو را به دنبال من و جغد را بر بالای درخت ببینی که به کمین نشته اند. اکنون مرا از خطر محافظت کن تا اینکه من با تو همراه شوم همه ی بند های تو را پاره کنم و تو آزاد شوی.

لغت :
فراست : هوشمندی ، زیرکی
براثر : به دنبال
بوم : جغد
قصد : حمله کردن
ایمن : آسوده خاطر ، محفوظ
فرج : رهایی ، آزادی

·         این ملاطفت بپذیر که عاقل در مهمّات ، توقّف جایز نشمرد » . چون گربه سخن موش بشنود ، شاد گشت و گفت : سخن تو ، به حق می ماند و من می پذیرم و امید دارم که هر دو را به یمن آن ، خلاص پیدا آید » .

معنی :
این مهربانی را قبول کن ، زیرا انسان خردمند در کارهای مهم ، درنگ را جایز نمی داند . وقتی گربه ، سخن موش را شنید خوشحال و گفت : سخن تو ، درست به نظر می رسد و من آن را قبول می کنم و امیدوارم که هردوی ما آزاد شویم و نجات پیدا کنیم.

لغت :
ملاطفت : مهربانی ، لطف
مهمّات : کارهای مهم
می ماند : شبیه است
یمن : خجستگی ، مبارکی
خلاص : رهایی

·         آنگاه موش پیش تر آمد ، گربه او را گرم بپرسید و راسو و بوم هر دو نومید برفتند و موش به آهستگی ، بند ها بریدن گرفت .

معنی :
گربه با مهربانی و صمیمانه ، با موش احوال پرسی کرد و راسو و بوم ناامید برگشتند موش به آهستگی شروع به بریدن بندها کرد.

لغت :
گرم : با مهربانی ، صمیمانه
گرفت : شروع کرد

·         گربه گفت : زود ملول شدی وچون بر حاجت خویش پیروز آمدی مگر نیّت بدل کردی و می  اندیشی ؟ و باید شناخت آن سوگند دروغ ، عمر و اساس زندگی ، زود با خلل کند.

معنی :
زود خسته شدی مگر وقتی نیاز و خواسته تو برطرف شد شاید قصد و تصمیم خود را عوض کردی و می ترسی ؟ باید دانست که قسم دروغ خوردن ، عمر و زندگی انسان را به سرعت نابود می کند و تباه می گرداند.

لغت :
ملول : خسته ، آزرده ، بیزار
چون : وقتی ، زمانی
مگر : شاید
بدل : عوض
اساس : پایه ، بنیاد
خلل : فساد و تباهی

·         موش گفت :

·         هرکس که در وفای تو سوگند بشکند               پشت و دلش به زخم حوادث شکسته باد

معنی :
هر کسی که به تو وفادار نباشد و پیمان بشکند ، الهی که وجودش با ضربه های روزگار ، درمانده و آزرده شود (نابود شود)

لغت :
زخم حوادث : ضربه ی حادثه های روزگار
شکسته : آزرده ، درمانده

آرایه :
مصرع دوم کنایه از نابودی و درماندگی

نکته :
فعل « باد » دعایی است و اسنادی به حساب می آید.
شکسته : مسند

·         و من به آن چه قبول کرده ام ، قیام می نمایم . من تمامی بندهای تو می برم و یک عقده را برای گرو جان خود نگاه می دارم.

معنی :
من به آن چیزی که تعهد دادم ، اقدام می کنم. من تمام بندهای تو را مبرّم و یک بند برای ضمانت زنده ماندن خود ، نگه می دارم.

لغت :
قیام نمودن : اقدام کردن ، برخاستن
عقده : گره ، بند
گرو : مال یا چیزی به عنوان ضمانت ، نزد کسی گذاشته شود تا پس از پایان کار ، باز گرفته شود.

·         موش ، بندها ببرید و یکی که عمه ببود ، بگذاشت و آن شب ببودند . بامدادان که اندک اندک پرتو خورشید نمایان گشت ، صیّاد از دور پدیدار آمد . 

معنی :
یکی را که از همه مهم تر بود ، نبرّید ( رها کرد ) و آن شب در آنجا ماندند. هنگام صبح ، زمانی که خورشید ، کم کم طلوع می کرد ، صیّاد از دور پیدا شد.

لغت :
بگذاشت : رها کرد
بامدادان : صبح
پدیدار : آشکار

نکته :
« ب » : در اول فعل های « بگذاشت » و « ببود » جزء کاربرد دستور تاریخی است. در گذشته گاهی به اول فعل ماضی ، « ب » اضافه می کردند.
« ان » : در بامدادان ، مفهوم زمان دارد
« آمد » : به معنی « شد » فعل اسنادی است و پدیدار ، مسند است.

·         موش گفت : « وقت آن است که باقی ضمان خود به ادا رسانم » و آن عقده ببرید و گربه پای کشان بر سر دخرتی رفت و موش در سوراخ  خزید و صیّاد نومید بازگشت.

                                                                                     کلیله و دمنه نصرا... منشی   ، با اندکی تغییر
معنی :
زمان آن فرا رسیده است که من بقیه عهد و پیمان خود را انجام دهم . آن گره را پاره کرد و گربه لنگ لنگان و به آرامی ، بالای درخت رفت و موش در سوراخی فرو رفت و صیّاد ، نامید برگشت.

لغت :
وقت : زمان
ضمان : پذیرفت ، برعهده گرفتن
پای کشان : لنگ لنگان

نکته :
پای کشان : قد حالت و مشتق - مرکب ( پای + کش + ان )

روان خوانی ثمر علم

نوع نثر : ساده و روان

از کتاب : فرج بعد از شدّت ، ترجمه اسعد دهستانی

 

معنی بعضی از جمله های دشوار  :

در آغاز جوانی که به یاد گرفتن علم مشغول بودم ، در بصره زندگی می کردم و بسیار فقیر بودم.

عمر را بیهوده هدر نده و برای خودت شغلی پیدا کن تا سود به دست آوری و به فکر کاری باشد تا سودی ببری.

من از سرزنش او ناراحت و خسته شدم.

آجرهای خانه را در می آوردم و می فروختم و هزینه ی زندگی ام را تأمین می کردم.

شکل و قیافه ی آشفته و نا به سامان مر دید و گفت : تو را به حمّام می برم تا خودت را بشویی و تمیز کنی.

به من احترام گذاشت و در جای خوب و مناسبی ، نشانید.

آگاه باش تا چیزی را که اخلاق او را خراب کند یا ایمان و عقیده ی او را فاسد گرداند ، یاد ندهی.

هز نیاز و آرزویی که داری به من بگو تا به تو ببخشم و تو را بی نیاز کنم.

لباس گران قدری را به من هدیه داد.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد