سلمان
فارسی بر لشکری امیر بود.
در میان رعایا چنان حقیر می نمود معنی :
در بین مردم آنقدر خود را کوچک نشان می داد
که وقتی خادمی به وی رسید ،
گفت : این توبره ی کاه بردار
حکایت سیرت سلمان
سلمان
فارسی بر لشکری امیر بود.
در میان رعایا چنان حقیر می نمود معنی :
در بین مردم آنقدر خود را کوچک نشان می داد
که وقتی خادمی به وی رسید ،
گفت : این توبره ی کاه بردار
معنی :
این کیسه بزرگ پر از کاه را بردار
و به لشکرگاه سلمان بر. سلمان برداشت. چون به لشکرگاه رسید ، مردم گفتند : « امیر
است » . آن خادم بترسید و
در قدم وی افتاد . معنی :
کنایه از : از سلمان عذر خواهی کرد.
سلمان گفت : « به سه وجه این کار از برای خود کردم ، نه از بهر تو ، هیچ اندیشه
مدار ، اول آنکه
تکبّر از من دفع شود ؛ معنی :
خود خواهی و غرور از من دور شود
و دوم آنکه دل تو خوش شود ؛
سیّم آنکه از عهده حفظ رعیّت بیرون آمده باشم. معنی :
سوم آنکه مسئولیت خودم را که همان مواظبت از مردم است انجام داده باشم.
روضه خلد ، مجد خوافی
لغت :
امیر : فرمانده
رعایا : جمع رعیت ، عموم مردم
حقیر : کوچک و بی ارزش
توبره : کیسه بزرگ
وجه : دلیل
اندیشه : ترس
تکبر : خود بینی و غرور
هیچ : اصلاً ، هرگز
سیّم : صورت قدیمی سوم
روضه : باغ
خلد : بهشت